تاثیر آموزش ابراز وجود بر رفتار دانش آموزان
از جمله مسائلي كه در هر جامعهاي و عليالخصوص سازمان تعليم و تربيت به آن توجه نشان ميدهند، پيشگيري از آسيبهاي رواني و اجتماعي است.
در زندگي پر از استرس و ناكاميهاي امروزه، انسانها همواره مواجه به موقعيتهايي ميگردند كه آنطور كه شايد و بايد از حق خود دفاع نميكنند، به نوعي دچار عدم صراحت و قاطعيت در مواجه با اطرافيان ميباشند. خيلي از مردم در تعامل بين فردي يك رفتار دوگانهاي دارند. در درون خود موافق با عملي يا خواستهاي نيستند ولي احساس ميكنند كه مجبور به موافقت هستند و عكس آن هم صادق است.
شايد بارها مواجه با اين مساله شدهايم كه براي مثال فردي از شما درخواست ميكند كه او را براي دريافت يك وام ضمانت كنيد، در درون خيلي مايل به ضمانت آن فرد نميباشيد ولي جرأت گفتن نظر خود را نداريد و دهها عذر و بهانههاي ديگري را بيان مينماييد و حرف اصلي خودتان را نميزنيد و يا اينكه ضمانت فرد را انجام ميدهيد ولي در درون خود غرولند ميكنيد كه چرا اين فرد، آدم بي ملاحظهاي است و چرا من بايد او را ضمانت كنم و اصولاً بمن چه ولي عملاً شما آنرا ضمانت كردهايد صدها موقعيت اجتماعي ديگر كه همة اين مسائل ناشي از عدم توانايي و قدرت ابراز وجود ما ميباشد.
ابراز وجود :
ابراز وجود يعني توانايي ابراز خويشتن بصورت صريح، مستقيم و مناسب، ارج نهادن به احساس و فكر خود، عزت و حرمت قائل شدن براي خويشتن و شناخت نقاط ضعف و قوت خود است.
آلبرتي و آمونز (1982) بيان ميدارند كه ابراز وجود رفتاري است كه شخص را قادر ميسازد به نفع خودش عمل كند. بدون هرگونه اضطرابي روي پاي خود بايستد و احساسات واقعي خود را صادقانه بيان كند و بدون اينكه حقوق ديگران را تضييع كند حق خود را بگيرد.
پرخاشگري :
برخي از روانشناسان پرخاشگري را رفتاري ميدانند كه به ديگران آسيب ميرساند يا بالقوه ميتواند آسيب برساند و برخي ديگر از روان شناسان پرخاشگري را رفتاري ميدانند كه به قصد آزار كسي يا آسيب رساندن به چيزي ابراز ميشود. بطور كلي پرخاشگري معمولاً به رفتاري اطلاق ميشود كه قصد آن صدمه رساندن (جسماني يا زباني) به فرد ديگر يا نابود كردن دارايي افراد است. واژة اصلي در اين تعريف قصد است.
اضطراب اجتماعي :
كروزيير (1981) اضطراب اجتماعي را ناتواني در رويارويي با چهرهاي صميمي، بيكفايتي اجتماعي و حساسيت بين فردي و كمرويي ميداند.
افسردگي :
افسردگي يك اختلال خلقي است كه از جهت دوره، شدت و نشانههاي همراه و اختلال كاركردي از تغييرات عادي و طبيعي عاطفه متمايز است. افسردگي طبيعي و متعادل در انسان، واكنشي است نسبت به يك عامل بيروني كه فرد از آن آگاه است و محروميت آن را آگاهانه درك ميكند ولي افسردگي بيمارگونه شدت و مدت آن با افسردگي طبيعي متفاوت است و با علائمي مانند بيعلاقگي شديد به زندگي، احساس طرد شدگي و احساس تنهايي. و بيقراري همراه ميباشد.
ابراز وجود يكي از مباحث روانشناسي است كه اخيراً مورد توجه زيادي قرار گرفته و از اين ويژگي براي درمان و بهبود سازگاري افراد با محيط اجتماعي و نهايتاً خشنودي از زندگي اجتماعي مورد استفاده قرار گرفته شده است.
ابراز وجود اساساً به معني احترام گذاشتن به خود و ديگران است. چرا كه به نظر ميرسد عقايد، افكار و احساسات ما به همان اندازه مهم است كه افكار و احساسات و عقايد ديگران مهم است. لذا اگر از احساسات و نيازهاي خود آگاهي داشته باشيم ميتوانيم در رفتارهايمان بر اساس واقعيتها انعطاف لازم را داشته باشيم.
در مجموع ابراز وجود را ميتوان اينگونه تعريف كرد كه توانايي انسان در بيان خود به طور روشن، صريح و احترام گذاشتن به احساسات و تفكرات خود و شناخت محدوديتها و توانائيهاي خود ميباشد.
ابراز وجود باعث ميشود كه صداقت در رفتارهاي اجتماعي جانشين رودرواسي و تعارف و ابهام شود. ابراز وجود و جسارت در ابراز خواستهها و احساسات خود به معناي پذيرش مسئوليت زندگي و انتخابهاي خود ميباشد. يعني اينكه فرد خودش تصميم ميگيرد و اين تصميم آگاهانه، صادقانه و بدور از ترس و واهمه از مراجع قدرت و يا رودرواسيهاست. جالب اين است كه اين تصميمگيري و دفاع از حقوق خود به گونهاي است كه حقوق ديگران را پايمال نميكند. اين شيوه رفتاري ميتواند روابط صحيح و سالم اجتماعي را براي فردي كه با ابراز وجود عمل ميكند، به ارمغان بياورد. نتيجه فقدان قاطعيت لازم در روابط اجتماعي و يا به عبارتي ابراز وجود پائين ميتواند بر رفتارهاي مختلفي از افراد تاثير بگذارد. يكي از تاثيرات آن بر پرخاشگري است. فردي كه بدون قاطعيت با ديگران رفتار كند و نتواند بطور صحيح و صريح از حقوق خود دفاع كند به نوعي دچار ناكامي ميگردد و همواره احساس ميكند، موانعي وجود دارد كه نميگذارد آنطوري كه حق اوست عمل كند، لذا اين ناكاميها ميتواند باعث افزايش پرخاشگري شود و بجاي بكارگيري روش منطقي و حقوقي از روشهاي انفعالي استفاده خواهد نمود.
يكي ديگر از تاثيرات عدم قاطعيت در رفتارهاي اجتماعي افزايش اضطراب اجتماعي است ، چرا كه افراد فاقد ابراز وجود لازم همواره از روابط اجتماعي هراس دارند. در تعاملات اجتماعي همواره احساس ميكنند كه نميتوانند از حقوق خود دفاع كنند. لذا هرگونه تعامل اجتماعي را نوعي تهديد تلقي مينمايند و بجاي استفاده و لذت از روابط اجتماعي از آن بيمناك خواهند بود. عكس آن در افرادي صادق است كه به راحتي در روابط اجتماعي از حقوق مشروع خود محافظت ميكنند نه اينكه اجتماع را تهديدآميز درك ميكنند، بلكه به نوعي به روابط اجتماعي علاقه هم نشان ميدهند.
بر اساس نظريه جك بُرم و مارتين سليگمن انسانها در مقابل ناكاميها و سلب حق انتخاب به دو شكل واكنش نشان ميدهند: يكي واكنش مخالف و پرخاشگري و ديگري درماندگي و افسردگي است. لذا طبيعي است در افرادي كه به نوعي احساس ميكنند كه نميتوانند از حقوق خود دفاع كنند و در جايي كه لازم است نه بگويند به راحتي نه را نگويند و در جايي كه بايد بله بگويند خيلي صريح و روشن بله را نتوانند بيان كنند. يكي از واكنشهاي آنها به اين ناتواني نوعي افسردگي است. لذا گروهي از مردم كه داراي ابراز وجود پائيني هستند ممكن است بصورت افسردگي گوشهگيري و انزوا واكنش نشان دهند. همانطور كه پيشتر گفته شد اين ويژگي بر بسياري از جنبههاي رفتاري و روان شناختي افراد تاثير منفي ميگذارد و يكي ديگر از تاثيرات منفي آن ميتواند عملكرد تحصيلي باشد.
ابراز وجود باعث ميشود فرد بدون نگراني سوالات درسي خود را در كلاس طرح كند، مطالب ديگران را نقد كند و مورد كنكاش قرار دهد و خود را تسليم شده نپندارد. لذا اين رفتارها باعث تعميق يادگيري و لذت بردن از يادگيري ميشود و ميتواند عملكرد تحصيلي فرد را تحت تاثير قرار دهد.
آموزش ابراز وجود همانند آموزش مهارتهاي اجتماعي ريشه در روشهاي روان درماني از جمله رفتار درماني دارد. اعتقاد بر اين است كه عدم قاطعيت و ابراز وجود ياد گرفتني است، لذا ميتوان آن را به روش يادگيري از بين برد و رفتار جسورانه و صريح و قاطعانه را آموزش داد. در مجموع داشتن جسارت در روابط بين فردي كار بسيار سختي نيست بلكه يك شيوه طبيعي زندگي كردن است. حتي اگر اين شيوه طبيعي و توصيه شده را ما سالها از دست داده باشيم. اما ميتوان به وسيله آموزش و جلسات توجيهي اين توانايي را در افراد ايجاد كرد و به مسير عادي زندگي بازگرداند.
آموزش ابراز وجود به عنوان رفتاري است كه فرد را قادر ميسازد، ضمن حفظ حرمت خود و ديگران احتمال به دست آوردن نتايج مطلوب ديگري را افزايش دهد. اين آموزش در واقع يك فن رفتار درماني تلقي ميشود. اما چون امروزه اين آموزش بيشتر تكيه بر كاربرد فنوني از روانشناسي انسان گرايانه دارد لذا بعنوان يك روش آموزشي بشمار ميرود تا يك روش درماني. چرا كه اين روش مبتني بر بينش نيست و بيشتر بر فنون يادگيري تاكيد ميكند. در اين پژوهش هم هدف پاسخ به اين سوال اين است كه آيا آموزش ابراز وجود در بين دانشجويان مراكز تربيت معلم بر اضطراب اجتماعي آنان تاثير دارد؟ و آيا اين آموزش بر افسردگي دانشجويان هم تاثير دارد يا خير؟ تاثير ديگر آموزش ابراز وجود بر پرخاشگري است و اين سوال مطرح است كه آيا آموزش ابراز وجود باعث كاهش پرخاشگري دانشجويان ميشود؟ و بالاخره اينكه اين آموزش آيا بر عملكرد تحصيلي دانشجويان هم تاثير دارد؟ در رابطه با بكارگيري آموزش ابراز وجود به عنوان يك روش درماني پژوهشهاي متعددي انجام شده و براي مثال آمالي (1373) ميزان كارآيي روش جرات آموزي را در كاهش اضطراب اجتماعي موثر يافت. دلاماتر و مك نامارا (1986) نشان دادند كه رفتارهاي قاطعانه در روابط بين فردي و درون فردي زنان در موقعيتهاي بحرانزا موثر است. همچنين آنان نشان دادند كه افراد با ابراز وجود پائين در تعاملات خود با محققين اضطراب بيشتري را نشان دادند. دلوتي (1981) در پژوهش خود به اين نتيجه رسيد دانش آموزاني كه آموزش ابراز وجود دريافت ميكنند پيشرفت تحصيلي بهتري را نشان ميدهند و محبوبيت آنان نيز افزايش مييابد.
بر همگان روشن و معلوم است كه يكي از اهداف نظام آموزشي جوامع تربيت و پرورش دانشآموزان و كودكان و نوجوانان امروز براي بعهده گرفتن مسئوليتهاي آينده ميباشد. در يك نظام آموزشي پويا دانشآموزان را به گونهاي آموزش ميدهند كه اين افراد در آينده در موقعيتهايي كه نيازمند ابراز وجود باشد، وارد شوند و از ترس از دست دادن محبوبيت اجتماعي به گونهاي رفتار نكنند كه خود و خواستهها و احساسات خود را درنظر نگيرند. زيرا در غير اين صورت نميتوانند افراد مفيدي براي خود و اجتماع باشند.
ابراز وجود يك مهارت اجتماعي بشمار ميرود كه تحت تاثير شناختها و باورها و اعتقادات فرد است و رفتاري است كه فرد را قادر ميسازد به نفع خودش عمل كند، بدون هرگونه اضطراب به خود متكي باشد و احساسات خود را صريح، روشن و بطور صادقانه بيان كند، و بدون تعدي به حقوق ديگران حق خود را بگيرد. محققان به سه دسته عامل اصلي موثر در ابراز وجود تاكيد دارند: يكي تجارب گذشته فرد و شيوههاي تربيتي و فرزند پروري، ديگري عدم يادگيري مهارتهاي اجتماعي لازم براي برخورد با يك وضعيت كه نياز به ابراز وجود دارد و سوم شناخت نادرست باورهاي غلط افراد كه ميتوان پذيرفت هر سه عامل به نوعي، تحت تاثير نظام آموزش و پرورش است.
مازلو در سلسله مراتب نيازهاي انسان يكي از نيازهاي اساسي را نياز به دانستن ميداند او رفع نسبي اين نياز را در آزادي فرد براي جستجو و تفحص ميداند. هنگامي كه دانشآموزان با داشتن اين عقايد غيرمنطقي و غلط نميتوانند ابراز وجود كنند پيش نياز رسيدن به دانستن از بين رفته است و اين يكي از دلايل عملكرد پايين دانشآموزان در مدارس ميباشد. در كنار عملكرد تحصيلي، دانشآموزاني افسرده، داراي اضطراب اجتماعي و پرخاشگر از نتايج اين عدم توانايي در ابراز وجود ميباشد. و اگر هزينههاي اقتصادي و انساني كه صرف تعليم و تربيت دانشآموزان ميگردد آنگونه كه مورد نظر است نتيجه نداشته باشد و دانشآموزاني كه داراي ابراز وجود پائين هستند با وجود امكانات مادي و انساني نتوانند آنطور كه لازم است پيشرفت كنند نوعي ضرر و زيان تلقي ميشود لذا اين تحقيق ميتواند براي رسيدن به اهداف آموزش و پرورش مفيد باشد.