میزان شیوع اختلالات گفتاری
ارتباط بين انسانها كه يك مولفه اساسي رفتار آدمي است، ميتواند طرق مختلفي را شامل شود. نظير اشاره، استفاده از علائم نوشتاري، و شيوههاي هنري مثل موسيقي، نقاشي و ... و گفتار كه مهمترين و عموميترين شيوه ميباشد. «گفتار»، شكل بيروني «زبان» محسوب ميشود و معمولا زبان بهترين وسيله براي برقراري ارتباطات انساني است. و بهترين عامل براي نفوذ در ديگران، بيان احساسات و عواطف، و نيز موفقيت تحصيلي محسوب ميشود. بخش عمدهاي از نيازهاي رواني انساني، مثل محبت، احترام، همدلي، درك، همفهمي و... از طريق زبان امكان پذير است. در اين ميان، ارتباط تكلم با ساير مولفههاي مرتبط با يادگيري نيز حائز اهميت است. معمولا افرادي كه بعلل مختلف (خصوصا ضايعات مغزي) دچار اختلال در تكلم ميشوند، ساير قابليتهاي وابسته (نظير نوشتن، خواندن، تكرار كردن، نام بردن و...) را نيز از دست ميدهند.
شايعترين اختلالات گفتاري، شامل اختلال در توليد، اختلال در تشديد، اختلال در صوت و اختلا ل در رواني گفتار (مانند لكنت زبان) ميباشد كه اين نقائص، بر طبق آمار و پژوهشهاي قبلي، بيشترين شيوع را در سنين مدرسه خصوصاً مقاطع ابتدايي، و راهنمايي دارد. تاثير منفي يك اختلال گفتاري، بر عمملكرد تحصيلي و اجتماعي فرد، و مشكلات و سرخوردگيهاي روحي و عاطفي شديد در برقراري ارتباط فرد با ديگران در مدرسه و جامعه، و همچنين آمار نسبتاً بالاي انواع اختلالات گفتاري در بين دانش آموزان، ما را بيش از پيش بر اهميت اين مشكل، و راهكارهاي رفع آن، واقف ميسازد.
نقش ارتباطي زبان همواره بعنوان نقش اصلي آن مورد تاكيد است. و از زبان بعنوان وسيلهاي كه ما را در جهت شناخت جهان ياري ميرساند ياد ميشود. فرايندهاي ذهني كودك بر اثر تعامل با محيط و در نتيجه كسب تجارب ديگران كه به كمك زبان ميسر ميگردد، شكل ميگيرد. و در اين حالت است كه اهميت زبان، و آموزش صحيح آن، كه كودك را در جهت شناخت محيط خود و سازگاري با آن ياري ميدهد روشن ميشود.
تظاهر بيروني زبان، همان گفتار است و ما معمولا با دو شكل از گفتار بيروني سرو كار داريم : زبان گفتاري و زبان نوشتاري. صدمه به هر جنبه از گفتار انسان، باعث ايجاد اختلالاتي در گفتار و به تبع آن در ارتباط فرد با ديگران ميشود. و پيامدهاي ناگواري در تمام ابعاد تحصيلي و اجتماعي فرد بدنبال دارد. ون راپير (1978) اختلال در گفتار را اينچنين تعريف ميكند: «اگر گفتار آنقدر با هنجار پذيرفته شده در جامعه تفاوت دارد كه توجه را به خود جلب ميكند، مانع از برقراري ارتباط، و يا موجب عدم سازگاري شخص ميگردد، در اين صورت معيوب در نظر گرفته ميشود. از آنجائيكه گوينده غالباً با خوشدلي نسبت به اين نقص بي توجه است، من اين را هم اضافه ميكنم: اگر گفتار باعث توجه هر كسي بشود.»
شايعترين اختلالات گفتاري، شامل: اختلال در رواني گفتار، اختلال در توليد، اختلال در تشديد و اختلال در صوت ميباشد. مهمترين نوع اختلال در روراني گفتار، لكنت زبان است. لكنت، سندرمي است با گسيختگيهاي غير ارادي در روند گفتار كه منجر به توليد هجاها يا صداهايي در شكل اسپاسمهاي كلونيك و تونيك ميگردد. اين گسيختگيها، اغلب تركيبي هستند ازتقلا و تنش و اختلال در قسمتهاي توليدگر گفتاري و يا ديگر نواحي بدن، همراه با و كنشهاي هيجاني كه در مجموع سبب عدم پذيرش گفتار از طرف شنونده ميشود. بيمار لكنتي در برقراري ارتباط خود در جامعه دچار مشكل شده و يا دچار افت تحصيلي و شغلي ميگردد. عواملي كه احتمالاً ميتوانند باعث بروز لكنت شوند متعدد است كه بطور مختصر شامل موارد زير ميشود: وراثت، مشكلات و مسائل روحي و رواني مانند ترس، فشارهاي زماني ناراحت كننده (وجود محدوديت زماني در پاسخ گويي به سوالات)، دو زبانگي، تقليد از فرد لكنتي ديگر، و مشكلات عضوي از قبيل وجود اختلال در برتري طرفي، دستگاه تنفسي، و يا عملكرد حنجره، وجود صرع، نوعي از آلرژي در فرد، و يا وجود ضايعات اكتسابي مركز تكلم در مغز.
توليد گفتار عبارتست از: مجموعهاي از حركات اصطكاكي متداخل (همپوش) كه درجات مختلفي از مسدود شدگي را در مسير هواي خروجي ايجاد مي كنند. و بطور همزمان، اندازه، شكل و اتصال حفرههاي تشديدي را تغيير ميدهند.
عواملي كه ممكن است موثر بر «اختلال در توليد گفتار» باشند عبارتست از: عدم تكامل در واج شناختي كودك؛ اضطراب، استرسها و واكنشهاي هيجاني شديد؛ مشكلات ارگانيك از قبيل: كوتاهي بند ريز زبان، آبريزش از دهان، نرمكام دو شاخه، مشكلات عضوي فكها، لبها، دندانها و يا لوزههاي حلقي؛ وجود اختلال در برتري طرفي، در حساسيت حس حركتي دهان، در مسير رشد و يا تكامل حساسيت حركتي اندامها، و در حافظه شنيداري و تميز شنيداري.
آرنسون (1990) صوت طبيعي را اينچنين تعريف مينمايد: «صوت طبيعي، صوتي است كه مشخصه غير طبيعي در آن نباشد؛ و متناسب با سن، جنس، موقعيت اجتماعي، فرهنگي و عاطفي فرد باشد. ويژگيهاي صوت طبيعي، بلندي كافي، كيفيت خوب، زير و بمي متناسب با سن و جنس، و انعطاف پذيري كافي ميباشد.» علل وجود اختلال در صوت، در اكثر موارد ارگانيكي است. كه از جمله آن موارد زير است: وجود مشكلات عضوي در تارهاي صوتي فرد، مثل فلجي تارها، چسبندگي تارها، ندول، تومور، لارنژيت و... يا وجود اختلالي در حنجره مثل سرطان حنجره، فقدان حنجره، شلي حنجره و... در مواردي نيز اختلال در صوت فانكشنال (عملكردي) است و تنها بعلت كاركرد نامناسب تارهاي صوتي و حنجره ميباشد.
تشديد، تقويت صوت خام است. صوتي كه توسط تارهاي صوتي ايجاد ميشود، بسيار ضعيف و شبيه ناله است. اما در طول مسير خود در حفرات تشديدي تقويت شده و بصورت صوت مطلوب شنيده ميشود. تشديد بهينه، زماني اتفاق ميافتد كه فركانسهاي حفرات تشديد، دقيقا هارمونيهاي صوت اصلي باشند. علل موثر براختلال در تشديد نيز اكثراً ارگانيكي است. كه از جمله آن، وجود فيستول در سقف دهان، نرمكام دو شاخه، گرفتگي يا انحراف بيني و ناهنجاريهاي فكي دنداني ميباشد. يكي از موارد شايع اختلال در تشديد، تو دماغي صحبت كردن است. در ضمن در پژوهشهاي اخير، عواملي چون سن، جنس، ترتيب تولد فرزند در خانواده، شغل و تحصيلات پدر ومادر، موقعيت اجتماعي اقتصادي و شخصيت فرد بيمار نيز تاثيرات مستقيم و بسزايي را در ابتلاء او به انواع اختلالات گفتاري داراست.
صدمه به هر يك ازپارامترهاي گفتار در تمام ابعاد زندگي فرد اثر گذار است. كودكي كه لكنت دارد، بواسطه اضطراب، ترس و سرخوردگي ناشي از لكنت معمولا درهنگام مواجهه با سوالي در كلاس به طرق مختلف از پاسخ دادن طفره ميرود. در صورتيكه در بسياري از مواقع پاسخ سوالها را ميداند. و يا در بازي با كودكان شركت نمينمايد و به مرور به انزوا كشيده ميشود. و چه بسا همين عوامل روحي عاطفي بر فرايند آموزش وي تاثير منفي به جاي ميگذارد. سازمان بهداشت جهاني، ميزان شيوع لكنت را 1 درصد در كل جمعيت ميداند.در پژوهشي ديگر، درداخل كشور، ميزان شيوع لكنت در دانشآموزان ابتدايي دخترانه، 1/3 درصد بيان شده است. آمارگيري ديگري، بيشتر از 15ميليوننفر را در جهان لكنتي ميداند.
اختلال در صوت بعنوان نوع ديگري از اختلالات گفتاري، علاوه بر تاثير نامطلوب در صحبت كردن فرد، پيامدهاي ناگوار ديگري (نظير گرفتگي شديد صدا، دائمي شدن اختلال، جراحيهاي متعدد و...) را داراست. صوت نامتناسب با سن و جنس علاوه بر داشتن هزينههاي گزافي براي خانواده و عوارض جسماني براي بيمار، موجب جلب توجه ديگران، و سرخوردگيهاي عاطفي فرد، خصوصاً در مدرسه خواهد شد. راشل دوبرس و همكاران (1990) شيوع اين اختلال را در پژوهشي از بين 18000 كودك مراجعه كننده به بيمارستانهاي گوش و حلق و بيني، 731 نفر تشخيص دادهاند. هم چنين در مطالعهاي ديگر، ميزان شيوع اختلال صدا در كودكان در حدود 5 تا 25 در صد از جمعيت كودكان مدرسهرو گزارش شده است. در تحقيقي ديگر نيز در بين دانش آموزان سنين ابتدايي 19 درصد بيان شده و در جايي ديگر از ميان كل بچهها حدود 8 تا 9 درصد گفته شده است. همين مطالعه، اعلام ميكند كه حدود 5/7 ميليون از مردم آمريكا، مشكلي در استفاده از صداي خود دارند. اختلال در تشديد صدا، و يا توليد آواهاي گفتاري، بر كيفيت ارتباط دانش آموز با محيط، تاثير منفي دارد. و به مرور درروابط فرد با محيط و يا در نحوه تحصيل وي آشكار ميگردد. مثلا در هنگام نوشتن ديكته، كودك همانگونه كه تلفظ مينمايد مينويسد. گروهي از كودكان با اختلالات توليدي، در درك واجها و در نتيجه در مهارتهاي نوشتن و حتي توليد كلمات چند سيلابي با مشكل روبرو ميگردند. كه ميتواند باعث انحراف از مسير تحصيلي و آموزشي كودك و مشكلات بسياري در ارتباط كلامي وي با ديگر دانش آموزان و معلمان گردد. ماروين هانسون در كتاب خود ميگويد: «تعيين شيوع اختلالات توليدي، امري دشوار است. زيرا اختلالات گفتاري در بردارنده صرفا نقائص توليدي، تنها يك بخش از افرادي را كه اختلالات آنها شامل انحرافات توليدي است در بر ميگيرد. بااين وجود، انجمن مشاوره ملي بيماريهاي عصب شناختي و سكته تخمين زده است كه از جمعيت 200 ميليوني ايالات متحده، 8 ميليون نفر (4درصد) داراي اختلالات توليدي ميباشند» در يافتهاي ديگر، از بين دانش آموزان دو منطقه از تهران، ميزان شيوع اختلالات توليد، 6/35 درصد و اختلال در تشديد 5/2 درصد بيان شده است (شاهبداغي 1381). موسسه بين المللي سلامت در سال 2000 در مطالعهاي تخمين زد كه نقائص توليدي، 75 درصد از كل اختلالات گفتاري را در بر ميگيرد كه تعدادي زياد از آنها، علائم ارگانيك، نوروارگانيك يا فيزيولوژيك خاصي ندارد. پژوهش ديگري پيرامون اختلال در توليد نشان داد كه اشتباهات توليدي، شايعترين اختلال گفتاري است كه در %35 از پيش دبستانيها و در 15-12 درصد از بچههاي مدرسهرو يافت ميشود. اين مطالعه، پارامترهاي مختلفي از جمله شنوايي، وضعيت روحي رواني، وضعيت اعصاب، و سلامت دهان و دندانها را در 75 نفر از بچههاي سنين 8-6 سال مورد بررسي قرار داد. پژوهشي ديگر نظير همين مورد، در 134 نفر از بچههاي 6 تا8 ساله نشان داد كه 35/28 درصد، اختلال توليد و 46/57 درصد ناهنجاريهاي دنداني داشتند.
بطوريكه مشاهده ميشود، اختلالات گفتاري، جمعيت وسيعي را در بر ميگيرد و بيشترين سن درگيري با اين نقائص همان سنين مدرسه ميباشد. چنانچه در يك بررسي، 5 درصد از بچههاي كلاس اول داراي ضايعات گفتاري قابل توجهي معرفي شدهاند.
نظر به اينكه پژوهشها، آمار نسبتاً بالايي از اختلالات گفتار را در سنين مدرسه بيان ميكنند، و با توجه به اينكه نظير چنين تحقيقاتي پيرامون نقائص گفتار، عوامل و علل موثر بر آن و راهكارهاي درماني تا بحال در استان يزد به انجام نرسيده است، ضروري به نظر ميرسد كه بموازات ديگر مناطق كشور و حتي خارج از كشور، گامي در اين زمينه برداشته شود. تعيين ميزان شيوع اختلالات گفتاري، در بين دانش آموزان، اولين قدمي است كه ميتواند مقدمهاي باشد براي تحقيقات بعدي و برنامه ريزيهاي مناسب.
ابتلاء به اختلالات گفتاري، ميتواند قابليتهاي دانش آموزان را در امر تحصيل و يادگيري، كمرنگ كرده و يا حتي از ميان ببرد. تنها بعلت اينكه فرد، قادر به برقراري ارتباط كلامي مناسب و بدنبال آن بهبود وضعيت تحصيلي خود نميباشد. اين پژوهش، پيش زمينهاي است براي مطالعات گستردهتر و ارائه راهكارهايي جهت كاهش ميزان شيوع مبتلايان و بكارگيري نيروهاي بالقوه اين دانش آموزان در مدارس. بعنوان مثال، برنامهريزان و طراحان فعاليتهاي آموزشي و پرورشي ميتوانند با توجه ويژه به اين گروه از دانش آموزان، كلاسهايي در جهت افزايش اطلاع و آگاهي والدين و اولياي مدارس از چگونگي برخورد با آنان برگزار كنند، و يا راهكارهاي ديگر نظير حضورگفتار درمانگر در مدارس، حمايتهاي درماني، تدريس ويژه و يا برنامه ريزيهاي بهتر و مفيدتر.